امیرالمؤمنین علیه السلام در نگاه ابن ابی الحدید

و اینک من [ابن ابی الحدید]چه بگویم دربارهی بزرگمردی که دشمنانش به فضیلت او اقرار کردند و برای آنان امکان منکر شدن مناقب او فراهم نشده است و نتوانستهاند فضایل او را پوشیده بدارند؛ و تو]خواننده[ میدانی که بنی امیه در خاور و باختر جهان بر پادشاهی چیره شدند و با تمام مکر و نیرنگ در خاموش کردن پرتو علی علیه السلام کوشیدند و بر ضد او تشویق کردند و برای او عیبها و کارهای نکوهیده تراشیدند و بر همه منبرها او را لعن کردند و ستایشگران او را نه تنها تهدید کردند، که به زندان افکندند و کشتند و از روایت هر حدیثی که متضمن فضیلتی برای او بود، یا خاطره و یاد او را زنده می کرد جلوگیری کردند. حتی از نامگذاری کودکان به نام علی منع کردند و همهی این کارها بر برتری و علو مقام او افزود. همچون مشگ و عبیر که هر چند پوشیده دارند بوی خوش آن فراگیر و رایحهی دل انگیزش پراکنده میشود و چون خورشید که با کف دستها و پنجه ها نمی توان پوشیدهاش داشت و چون پرتو روز، که بر فرض چشم نابینایی آن را نبیند، چشمهای بیشمار آن را می بینند. و چه بگویم در بارهی بزرگمردی که هر فضیلت به او باز می گردد و هر فرقه به او پایان میپذیرد و هر طایفه او را به خود میکشد. او سالار همهی فضایل و سرچشمهی آن و یگانه مرد و پیشتاز عرصهی آنهاست. رطلگران همهی فضیلتها او راست و هر کس پس از او در هر فضیلتی، درخششی پیدا کرده است، از او پرتو گرفته است و از او پیروی کرده و در راه او گام نهاده است. ...
چگونه
ابن ابی الحدید سنی معتزلی تمام علوم الهی را از علی (ع) میداند؟
ابن ابی
الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
و چه بگویم در بارهی بزرگمردی که هر فضیلت به او باز می گردد و هر فرقه به او
پایان میپذیرد و هر طایفه او را به خود میکشد. او سالار همهی فضایل و سرچشمهی
آن و یگانه مرد و پیشتاز عرصهی آنهاست. رطلگران همهی فضیلتها او راست و هر کس
پس از او در هر فضیلتی، درخششی پیدا کرده است، از او پرتو گرفته است و از او پیروی
کرده و در راه او گام نهاده است.
به خوبی میدانی که شریف ترین علوم، علم الهی است که شرف هر علم بستگی به شرف
معلوم و موضوع آن علم دارد و موضوع علم الهی از همهی علوم شریفتر است، که خدای
اشرف موجودات است و این علم از گفتار علی (ع) اقتباس و از او نقل شده و همهی
راههای آن از او سرآغاز داشته و به او پایان پذیرفته است. معتزله که اهل توحید و
عدل و در آن دو موضوع ارباب نظرند و مردم از آنان این فن را آموختهاند، همگان در
زمرهی شاگردان و اصحاب اویند. سالار و بزرگ معتزله واصل بن عطاء است و او شاگرد
ابو هاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه است و او شاگرد پدرش و پدرش شاگرد پدر خود،
علی(ع) است. اما اشعریها منسوب به ابو الحسن علی بن اسماعیل بن ابو بشر اشعری
هستند و او شاگرد ابو علی جبائی است که خود یکی از مشایخ معتزله است. به این گونه
سند معارف اشعریان هم سرانجام منتهی به استاد و معلم بزرگ معتزله، یعنی علی (ع) میشود.
انتساب امامیه و زیدیه به علی (ع) هم کاملا آشکار است.
چرا ابن
ابی الحدید سنی معتزلی اصل علم فقه را از علی (ع) میداند؟
ابن ابی
الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
دیگر از علوم، علم فقه است که علی (ع) اصل و اساس آن است و هر فقیهی در اسلام ریزه
خوار او و بهرهمند از فقه اوست. اما یاران ابوحنیفه همچون ابو یوسف و محمد و کسان
دیگر غیر از آن دو، همگان علم خود را از ابوحنیفه فراگرفتهاند. اما شافعی نزد
محمد بن حسن خوانده و آموخته و فقه او هم به ابوحنیفه برمیگردد. احمد بن حنبل هم
نزد شافعی آموزش دیده است و به این گونه فقه او هم به ابوحنیفه باز میگردد و
ابوحنیفه نزد جعفر بن محمد (ع) آموخته و جعفر در محضر پدر خویش آموزش دیده و
سرانجام به علی (ع) منتهی میشود.
اما مالک بن انس، شاگرد ربیعه و او شاگرد عکرمه و او شاگرد عبدالله بن عباس و
عبدالله شاگرد علی بن ابی طالب (ع) است. ضمنا میتوان فقه شافعی را از این رو که
شاگرد مالک بوده است به مالک برگرداند، و این چهار تن فقیهان چهارگانهاند.
اما بازگشت فقه امامیه و شیعه به علی (ع) آشکار است. فقیهان صحابه عبارتند از
عمربن خطاب و عبدالله بن عباس و آن هر دو فقه خود را از علی (ع) آموختهاند. در
مورد ابن عباس موضوع آشکار است و اما در مورد عمر همگان میدانند که او در بسیاری
از مسایل که بر او و دیگر اصحاب دشوار بود به علی (ع) مراجعه میکرد و عمر مکرر میگفته
است که اگر علی نبود عمر هلاک می شد و گفتار دیگرش که گفته است: امیدوارم برای
مسأله پیچیده و دشواری که ابوالحسن علی برای حل آن باقی نباشد، باقی نمانم؛ و
گفتار دیگرش که گفته است: هرگاه علی در مسجد حاضر است، نباید هیچ کس دیگری فتوی
دهد. به این گونه معلوم میشود که علم فقه هم به علی (ع) منتهی میشود.
چرا ابن
ابی الحدید سنی معتزلی ریشهی علم قضاوت را از علی (ع) میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
عامه و خاصه این سخن پیامبر (ص) را نقل کردهاند که فرموده است: "قاضی ترین و
آگاهترین شما به علم قضاوت، علی است." و قضاوت همان فقه است و بر طبق این
سخن علی (ع) فقیهترین اصحاب پیامبر (ص) است و همگان روایت کردهاند که چون
پیامبر، علی را برای قضاوت به یمن گسیل داشت چنین گفت: "پروردگارا دلش را
هدایت فرمای و زبانش را ثابت بدار " و علی (ع) میگفته است پس از آن هرگز در
قضاوت میان دو کس شک و تردید نکردم .
و علی (ع) است که دربارهی زنی که پس از شش ماه فرزند زاییده بود و هم در مورد زن
بارداری که زنا داده بود، فتوای معروف خود را صادر فرمود و علی (ع) است که روی
منبر در مورد ارث زنی که سهم او را پرسیده بودند، فوری فرمود یک هشتم میراثش به یک
نهم مبدل میشود و این مسألهای است که اگر شخص متخصص در تقسیم مسائل ارث مدتی
طولانی بیندیشد به صحت آن پی میبرد و گمان تو دربارهی مردی که آن را بالبداهه و
همان دم بیان کند چیست؟
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی
منشأ علوم قرآنی و علم تفسیر را علی (ع) میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
دیگر از علوم، علم تفسیر قرآن است که هر چه هست از او گرفته شده است و فرع وجود
اوست. و چون به کتابهای تفسیر مراجعه کنی صحت این موضوع را درمییابی که بیشتر
مبانی تفسیر از او و از ابن عباس نقل شده است و مردم میدانند که ابن عباس همواره
ملازم علی (ع) بود و از همگان به او پیوسته بود و او شاگرد و برکشیدهی علی (ع)
است و چون به ابن عباس گفته شد: میزان دانش تو در قبال علم و دانش پسر عمویت چگونه
است؟ گفت: به نسبت قطرهای از باران که در دریای بیکران (اقیانوس) فرو افتد.
اما قرائت قرآن و اشتغال علی (ع) به قرآن منظور نظر همگان است و در این مورد همگان
اتفاق نظر دارند که او به روزگار پیامبر (ص) قرآن را حفظ میکرد و هیچکس دیگر جز
او آنرا حفظ نبود. وانگهی او نخستین کسی است که قرآن را جمع کرده است. همگان این
موضوع را نوشته اند که او از بیعت با ابوبکر مدتی خودداری فرمود. اهل حدیث (یعنی
اهل سنت) آنچه را که شیعه معتقدند که او به سبب مخالفت بیعت نکرد نمیگویند، بلکه
همگان میگویند او سرگرم جمع کردن قرآن بود و این دلیل بر آن است که او نخستین کس
بوده که قرآن را جمع کرده است. و اگر به روزگار پیامبر (ص) قرآن جمع کرده بود،
نیازی به آن نبود که بلافاصله پس از رحلت آن حضرت، علی (ع) سرگرم به جمع کردن آن
باشد.
و هرگاه به کتابهای قراآت مراجعه کنی. میبینی که پیشوایان آن علم همگی به او
ارجاع میدهند، مثلا ابی عمرو بن العلاء و عاصم بن ابی الجنود و کسان دیگری جز آن
دو به عبد الرحمان سلمی قاری ارجاع میدهند و او شاگرد علی (ع) است و قرآن را از
او آموخته است، و این فن هم مثل بسیاری از فنونی که ذکر آن گذشت به او منتهی میشود.
چرا ابن
ابی الحدید سنی معتزلی می گوید در تمام مناقب باید از علی (علیه السلام) تبعیت
شود؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
و چه بگویم در بارهی بزرگمردی که هر فضیلت به او باز می گردد و هر فرقه به او
پایان میپذیرد و هر طایفه او را به خود میکشد. او سالار همهی فضایل و سرچشمهی
آن و یگانه مرد و پیشتاز عرصهی آنهاست. رطلگران همهی فضیلتها او راست و هر کس پس
از او در هر فضیلتی، درخششی پیدا کرده است، از او پرتو گرفته است و از او پیروی
کرده و در راه او گام نهاده است.. ..
دیگر از علوم، علم طریقت و حقیقت و احوال تصوف است و نیک میدانی که ارباب این فن
در همهی سرزمینهای اسلام سررشتهی خود را به او میرسانند و پایگاهشان اوست؛ و
شبلی و جنید و سری سقطی و ابو یزید بسطامی و ابو محفوظ معروف کرخی و جز ایشان
جملگی به این موضوع تصریح کرده اند، و همین موضوع خرقهپوشی ایشان که تا امروز مهمترین
شعار ایشان است، دلیلی بسنده برای تو در این مورد است و آنان این موضوع را به علی
(ع) اسناد میدهند.
... وی (ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه) پس از نقل مناقب زیادی از مناقب
آن حضرت می گوید:
اینها که بر شمردیم صفات پسندیده و مزایای بشر است و روشن ساختیم که علی (ع)، در
همهی این موارد، پیشوایی است که باید از کردارش پیروی شود و سالاری است که باید
در پی او گام نهاد. و من چه بگویم دربارهی مردی که اهل ذمه، با آنکه نبوت پیامبر
(ص) را تکذیب میکنند، او را دوست می دارند و فلاسفه، با آنکه با اهل شریعت ستیز
دارند، او را تعظیم میکنند و پادشاهان روم و فرنگ صورت او را در کلیساها و
پرستشگاههای خود، در حالی که شمشیر حمایل کرده و برای جنگ دامن به کمر زده است،
تصویر میکنند. و پادشاهان ترک و دیلم صورت او را بر شمشیرهای خود نقش میزنند. بر
شمشیر عضد الدوله بن بویه و شمشیر پدرش رکن الدوله و نیز بر شمشیر آلب ارسلان و
پسرش ملکشاه صورت علی (ع) منقوش بود، گویی با این کار برای نصرت و پیروزی فال نیک
میزدهاند.
و من چه بگویم دربارهی مردی که هر کس دوست می دارد با انتساب به او بر حسن و
زیبایی خویش بیفزاید، حتی ارباب فتوت - که بهترین سخنی که در حد آن گفته شده این
است که آنچه را از دیگران زشت و نکوهیده میشمری در مورد خود پسندیده و نیکو
مشمار. همهی سران فتوت خویشتن را منسوب به او میدانند و در این مورد کتاب نوشته
و اسنادی ارائه دادهاند که فتوت به علی (ع) میرسد و آن را مقصور در او دانسته و
به او لقب سرور جوانمردان دادهاند و مذهب خود را بر مبنای بیت مشهوری که در روز
احد شنیده شد و سروشی از آسمان بانگ برداشت که:
"شمشیری جز ذوالفقار و جوانمردی جز علی نیست."
بر او استوار می سازند.
چرا ابن
ابی الحدید سنی معتزلی منشأ علم نحو را از علی (علیه السلام) میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
دیگر از علوم علم نحو و مبانی عربی است و همگان می دانند که علی (ع) آن را ابداع
کرده و اصول و قواعد آن را بیان و به ابو الاسود دوئلی املاء فرموده است. از جمله
آنکه کلمه بر سه نوع است، اسم و فعل و حرف و کلمه یا معرفه است یا نکره و اینکه
اعراب چهارگونه و عبارت است از رفع و نصب و جر و جزم و این نزدیک به معجزه است،
زیرا قوت بشری به طریق عادی یارای بیان این گونه حصر را ندارد و به چنین استنباطی
دست نمی یابد.
چرا ابن
ابی الحدید سنی معتزلی شجاعت علی (ع) را بی نظیر میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
و اگر علی (ع) را در مورد خصایص اخلاقی و فضایل نفسانی و دینی بنگری، او را سخت
رخشان و بر اوج شرف خواهی دید.
اما در مورد شجاعت چنان است که نام همهی شجاعان پیش از خود را از یاد مردم برده
است و نام همهی کسانی را که پس ا ز او آمدهاند محوکرده است. پایگاه و پایداریهای
او در جنگ چنان مشهور است که تا روز قیامت به آن مثلها زده خواهد شد. او دلاوری
است که هرگز نگریخته و از هیچ لشکری بیم نکرده است و با هیچکس نبرد نکرده مگر
اینکه او را کشته است و هیچگاه ضربتی نزده است که محتاج به ضربت دوم باشد و در
حدیث آمده است: "ضربه های او همواره تک و یگانه بوده است." و چون علی
(ع) معاویه را به جنگ تن به تن دعوت کرد تا مردم با کشته شدن یکی از آن دو از جنگ
آسوده شوند، عمروعاص به معاویه گفت: علی انصاف داده است. معاویه گفت: از آن هنگام
که خیرخواه من بودهای به من خیانت نکردی مگر امروز. آیا مرا به جنگ تن به تن با
ابوالحسن فرمان میدهی و حال آنکه می دانی او شجاع و دلاوری است که سر جدا میکند.
تو را چنین می بینم که به امیری شام پس از من طمع بسته ای. عرب بر خود میبالید که
بتواند در جنگ با او رویاروی شود و تاب ایستادگی بیاورد، و بازماندگان کسانی که به
دست او کشته میشدند، بر خود میبالیدند که علی (ع) او را کشته است و این گروه
بسیارند. خواهر عمرو بن عبدود در مرثیهی او چنین سروده است:
"اگر کشندهی عمرو کس دیگری جز این کشندهاش بود، همواره و تا هرگاه زنده میبودم
بر او می گریستم. آری کشندهی او کسی است که او را مانندی نیست و پدرش مایهی شرف
مکه بود."
روزی معاویه چون از خواب بیدار شد عبدالله بن زبیر را دید که کنار پاهای او بر
سریرش نشسته است. معاویه نشست و عبدالله در حالی که با او شوخی میکرد، گفت: ای
امیرالمؤمنین ! اگر میخواستم ترا غافلگیر کنم می توانستم. معاویه گفت: عجب، ای
ابوبکر از چه هنگام چنین شجاع شدهای؟ گفت: چه چیز موجب شده است که شجاعت مرا
انکار کنی و حال آنکه من در صف جنگ برابر علی بن ابی طالب ایستادهام؟ گفت: آری،
نتیجه آن بود که با دست چپش تو و پدرت را به کشتن میداد و دست راستش آسوده و در
طلب کس دیگری بود که او را با آن بکشد.
و خلاصه چنان است که شجاعت هر شجاعی در این جهان به او پایان میپذیرد و در مورد
شجاعت، در خاوران و باختران زمین، فقط به نام علی (ع) ندا داده میشود.
اما نیروی دست و توان بازو، در هر دو مورد به او مثل زده میشود. ابن قتیبه در
کتاب المعارف می گوید: با هیچ کس کشتی نگرفته، مگر اینکه او را به زمین زده و از
پای درآورده است؛ و علی (ع) است که در خیبر را از بن برآورد و سپس گروهی از مردم
جمع شدند تا آن در را به پشت برگردانند و نتوانستند و هموست که بت هبل را با همهی
بزرگی و سنگینی از فراز کعبه از بن برآورد و بر زمین انداخت و به روزگار خلافت
خویش سنگ بزرگی را که تمام لشکرش از کندن آن ناتوان مانده بودند، به تنهایی و با
دست خویش از جای برآورد و از زیر آن آب جوشید و بیرون زد.
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی
سخاوت علی (ع) را بی نظیر میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
اما از نظر جود و سخاوت، حال علی (ع) در آن آشکار است. روزه میگرفت و با آنکه از
گرسنگی سست میشد، باز خوراک و توشهی خود را ایثار میفرمود و آیات نهم و دهم
سورهی هفتاد و ششم (انسان) دربارهی او نازل شده است که میفرماید: "و خوراک
را با آنکه دوست دارندش به درویش و یتیم و اسیر میخورانند، جز این نیست که میخورانیم
شما را برای رضای خدا و از شما پاداش و سپاسگزاری نمیخواهیم." و مفسران
روایت کردهاند که علی (ع) جز چهار درهم بیش نداشت. درهمی را در شب و درهمی را در
روز و درهمی را پوشیده و درهمی را آشکارا صدقه داد و دربارهی او آیهی دویست و
هفتاد وچهارم سورهی دوم (بقره) نازل شد که می فرماید: "آنان که اموال خود را
در شب و روز و پوشیده و آشکار انفاق میکنند".
و از خود امیرالمؤمنین علی (ع) روایت شده است که با دست خویش، آب از چاه میکشید و
درختان خرمای گروهی از یهودیان مدینه را آبیاری میکرد، چندان که دستش پینه بسته
بود و مزدی را که میگرفت صدقه میداد و خود از گرسنگی بر شکم خویش سنگ می بست.
شعبی هنگامی که از او یاد میکند میگوید: او از همگان سخیتر بود و سجیهیی داشت
که خداوند آن را دوست میدارد و آن سخاوت و بخشندگی است و هیچگاه بر سایل و مستمند
کلمهی "نه" نگفت. معاویه بن ابی سفیان که دشمن سرسخت اوست و دربارهی
بستن عیب و ننگ بر او سخت کوشش میکرد، هنگامی که محفن بن ابی محفن ضبی دربارهی
علی (ع) به او گفت که از پیش بخیل ترین مردم آمدهام، گفت: ای وای تو، چگونه می گویی
او بخیل ترین مردم است و حال آنکه اگر خانهای از زر و خانهای از کاه داشته باشد،
زر را پیش از کاه می بخشد و هزینه میکند.
و اوست که بیت المال را جارو میکرد و در آن نماز میگزارد و هموست که میفرمود:
ای زرینه و ای سیمینه، کس دیگری جز مرا فریب دهید، و هموست که میراثی از خود بر
جای نگذاشت و حال آنکه همهی جهان اسلام، جز بخشی از شام، در دست او بود.
چرا ابن
ابی الحدید سنی معتزلی گذشت و بردباری علی (ع) را بی نظیر میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
اما در مورد بردباری و گذشت، او پرگذشت ترین مردم از خطا بود و بخشنده ترین مردم
در بخشش کسانی که نسبت به او بدی میکردند. درستی این سخن ما را در جنگ جمل آشکار
ساخت که چون بر مروان بن حکم، که از همگان نسبت به او دشمنتر و کینهتوزتر بود،
پیروز شد گذشت فرمود.
عبدالله بن زبیر آشکارا و در حضور همگان علی (ع) را دشنام میداد و در جنگ جمل
سخنرانی کرد و به مردم گفت: این فرومایهی سفله، علی بن ابی طالب، پیش شما آمده
است "و علی (ع) هم مکرر میفرمود: زبیر همواره مردی از ما و اهل بیت بود، تا
آنکه عبدالله پسرش به جوانی رسید. در جنگ جمل بر او پیروز شد و او را به اسیری
گرفت. از او گذشت کرد و فرمود: برو و تو را از این پس نبینم، و چیزی بر این سخن
نیفزود. او پس از جنگ جمل به سعید بن عاص، که دشمن او بود، دست یافت و فقط چهره از
او برگرداند و چیزی به او نگفت.
به خوبی از آنچه عایشه نسبت به او کرده است آگاهید، و چون علی (ع) بر او پیروز شد
او را اکرام فرمود و همواره او بیست زن از قبیلهی عبد القیس را در حالی که بر
سرشان عمامه بست و از دوش آنان شمشیر آویخت گسیل فرمود، میان راه عایشه سخنانی را
که در مورد علی جایز نبود بر زبان آورد و زبان به گله گشود که علی پردهی حرمت مرا
با مردان و سپاهیان خود که بر من گماشت درید، و همینکه به مدینه رسید آن زنان
عمامهها را از سر برداشتند و به او گفتند : میبینی که ما همگی زن هستیم.
مردم بصره با علی (ع) جنگ کردند و بر روی او و فرزندانش شمشیر کشیدند و او را
دشنام دادند و نفرین کردند و چون بر ایشان پیروز شد، شمشیر از ایشان برداشت و
منادی او در همه جای لشگرگاه ندا در داد که نباید هیچکس را که به جنگ پشت کرده است
تعقیب کرد و نباید هیچ خسته و زخمی را سر برید و نباید کسی را که تن به اسیری داده
است کشت و هر کس سلاح خود را بیاندازد در امان است و هر کس به لشگرگاه امام
بپیوندد ایمن خواهد بود. علی (ع) حتی بار و بنهی آنان را تصرف نکرد و زن و
فرزندانشان را به اسیری نبرد و چیزی از دارایی آنان را به غنیمت نگرفت و حال آنکه
اگر میخواست میتوانست به همهی این امور عمل کند و از انجام هر کاری جز عفو و گذشت
خودداری فرمود و از سنت و روش پیامبر (ص) در فتح مکه پیروی کرد: او بخشید در حالی
که کینهها خاموش نشد و بدیها فراموش نگشت.
و چون لشکر معاویه در جنگ صفین بر آب دست یافتند و شریعهی فرات را احاطه کردند،
سران شام به معاویه گفتند: ایشان را با تشنگی بکش، همجنان که عثمان را تشنه کشتند.
علی (ع) و یارانش خواستند که اجازه دهند آب بردارند. گفتند: به خدا سوگند قطرهای
آب نخواهیم داد تا از تشنگی بمیرید، همچنان که پسر عفان تشنه مرد. و چون علی (ع)
دید که به این گونه ناچار از تشنگی خواهند مرد، با یاران خویش پیش رفت و حملات
سنگینی بر لشکریان معاویه کرد و پس از کشتار بیامان آنان و جدا شدن سرها و
دستهایشان از بدن، آنان را از پایگاههایشان عقب و شریعهی فرات را تصرف کردند و آب
در اختیار ایشان قرار گرفت و سپاه ویاران معاویه به صحرا عقبنشینی کردند که هیچ
آبی در دسترس آنان نبود. یاران و شیعیان علی (ع) به او گفتند: آب را از ایشان
بازدار، همان گونه که آنان نسبت به تو چنان کردند و قطرهای آب به آنان مده و
ایشان را با شمشیرهای تشنگی بکش تا دست در دست تو نهند؛ و ترا نیازی به جنگ نخواهد
بود. فرمود: نه، به خدا سوگند که من به کردار ایشان، مکافاتشان نمیکنم. برای آنان
بخشی از شریعه و آبشخور را بگشایید و از آن کنار روید که در لبهی شمشیر بینیازی
از این کار است.
اگر این رفتار را از گذشت و بردباری بدانی، توجه خواهی داشت که چه زیبا و پسندیده
است و اگر آن را به دین و پارسایی نسبت دهی، آیا میتوانی از کس دیگری این کاری را
که از او صادر شده است نشان دهی؟
چرا ابن
ابی الحدید سنی معتزلی علی (ع) را سرور تمام مجاهدان میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
اما جهاد در راه خدا، نزد دوست و دشمن، علی (ع) معلوم است که او سرور همه مجاهدان
است و آیا برای کسی دیگر از مردم در قبال جهاد علی (ع) جهادی مطرح است؟ میدانی که
بزرگترین جنگ پیامبر و سختترین آن نسبت به مشرکان جنگ بدر بزرگ است که در آن
هفتاد تن از مشرکان کشته شدند و نیمی از این شمار را علی (ع) کشت و نیمی دیگر را
فرشتگان و دیگر مسلمانان کشتند و اگر به کتاب مغازی محمد بن عمر واقدی و تاریخ
الاشراف یحیی بن جابر بلاذری و کتابهای دیگر مراجعه کنی، درستی این موضوع را خواهی
دانست؛ و لازم نیست دیگر کسانی را که علی (ع) در جنگهای احد وخندق و دیگر جنگها
کشته است در نظر بگیری. این فضیلت علی (ع)، فضیلتی است که بسیار سخن گفتن دربارهی
آن بی معنی است، که خود از معلومات ضروری مانند علم به وجود مکه و مصر و نظایر آن
است.
چرا ابن
ابی الحدید سنی معتزلی علی (ع) را سرور تمام فصیحان عالم میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
اما در مورد فصاحت، آن حضرت امام همهی فصیحان و سرور همهی بلیغان است و دربارهی
سخن او گفته شده است: فروتر از سخن خالق و فراتر از سخن همهی خلق است. مردم، آیین
سخنوری و نگارش را از او فراگرفته و آموختهاند. عبد الحمید بن یحیی می گوید:
هفتاد خطبه از خطبههای علی را آموختم و برای من همچنان جوشید و جوشید. و ابن
نباته میگوید: از خطابه او گنجی حفظ کردم که هر چه از آن هزینه میکنم و به کار
میبندم موجب فزونی و گسترش آن است؛ صد فصل از مواعظ و پند و اندرزهای علی بن ابی
طالب حفظ کردم.
هنگامی که محفن بن ابی محفن به معاویه گفت: از پیش درماندهترین مردم در آداب سخن
پیش تو آمدهام، معاویه گفت: ای وای بر تو !چگونه او درماندهترین مردم در سخن
گفتن است و حال آنکه به خدا سوگند هیچ کس جز او آداب فصاحت را برای قریش سنت
نساخته است.
همین کتابی که اکنون ما آن را شرح مینویسیم بهترین دلیل بر آن است که کس را یارای
برابری در فصاحت و پهلو زدن در بلاغت با او نیست، و برای تو همین نشانه بسنده است
که برای هیچکس دیگر، یک دهم بلکه یک بیستم آنچه یرای او تدوین شده فراهم نیامده
است و نیز برای تو در این مورد، آنچه که ابو عثمان جاحظ در مدح او در کتاب البیان
و التبیین و کتابهای دیگر خود آورده است، بسنده و کافی است.
چرا ابن
ابی الحدید سنی معتزلی خوش خلقی علی (ع) را بی نظیر میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
اما در خوش خلقی و گشاده رویی و نغزگویی و لبخند زدن، علی (ع) در این مورد ضرب
المثل است تا آنجا که دشمنانش او را سرزنش کرده، این موضوع را از معایب او دانستهاند
عمرو بن عاص به مردم شام میگفت: او سخت شوخ و شنگ است، و علی (ع) در این باره
چنین فرموده است: شگفتا از پسر نابغه! برای مردم شام چنین وانمود میکند که در من شوخی
است و من مردی هستم که بسیار شوخی و مزاح میکنم.
عمرو بن عاص این سخن خود را از عمربن خطاب گرفته است که چون به ظاهر می خواست علی
(ع) را جانشین خود کند به او گفت: اگر نوعی از شوخی در تو نبود برای این کار چه
شایسته بودی! البته عمر در این باره سربسته و مختصر چیزی گفته است و حال آنکه عمرو
عاص بر آن افزوده و زشت و رسوایش وانمود کرده است.
صعصعه بن صوحان و کسان دیگری از شیعیان و یاران علی (ع) گفتهاند: علی میان ما
همچون یکی از ما بود؛ بسیار متواضع و نرم و فروتن وهماهنگ، و ما هیبت او را چنان
می داشتیم که گویی اسیر بستهای بودیم که جلاد با شمشیر بالای سرش ایستاده است.
معاویه به قیس بن سعد گفت: خدای ابو الحسن را رحمت کناد که تازه روی و خندان و اهل
شوخی و فکاهت بود. قیس پاسخ داد: آری که رسول خدا (ص) هم با یاران خود مزاح میفرمود
و بر آنان لبخند میزد، ولی تو را چنین میبینم که با این سخن منظور دیگری داری و
به این گونه بر علی عیب میگیری. همانا به خدا سوگند با همهی گشاده رویی و شوخی
از شیر گرسنه هم بیشتر هیبت داشت؛ و آن، هیبت تقوی بود، نه آنچنان که سفلگان شام
از تو بیم و هیبت میدارند.
این خوی علی (ع) همچنان تا این زمان به صورت میراثی به دوستداران و اولیای او
منتقل شده است. همان گونه که خشونت و ستم و تندخویی در گروه دیگر باقی است و هر کس
اندک آشنایی با اخلاق و سجایای مردم داشته باشد، این موضوع را میفهمد و باز میشناسد.
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی علی (ع) را سرور تمام زاهدان عالم میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
اما در مورد زهد در این جهان و بی رغبتی به آن، علی (ع) سرور همهی پارسایان و
نمودار همهی ابدال است. همگان راه به سوی او دارند و نزد او زانو بر زمین می
زنند. او هرگز از خوراکی سیر نخورد و از همه مردم در خوراک و پوشش خشن تر بود.
عبدالله بن ابی رافع می گوید: یک روز عید به حضورش رفتم. انبانی سر به مهر آورد و
در آن نان جوین بسیار خشکی بود و همان را خورد. من گفتم: ای امیرالمؤمنین، چرا این
انبان را مهر میکنی؟ فرمود: بیم آن دارم که این دو پسرم چربی یا روغن زیتونی بر
آن بمالند.
جامههای او گاه با قطعه پوستی وصله خورده بود و گاه با لیف خرما و کفشهایش از لیف
خرما بود. همواره کرباس خشن میپوشید و اگر آستین پیراهنش را بلند می یافت آن را
با کارد میبرید و لبهی آن را نمیدوخت و همواره از ساعدهای او آویخته بود و چیزی
زاید به نظر میرسید؛ و هرگاه میخواست با نان خود خورشی بخورد، اندکی نمک یا سرکه
برآن میافزود و اگر گاه چیز دیگری بر آن میافزود، اندکی از رستنیهای زمین و
گیاهان بود و هرگاه میخواست چیزی بهتر از آن بخورد به اندکی از شیر شتر قناعت میفرمود.
گوشت نمیخورد مگر اندکی و میفرمود: شکمهای خود را گورستان جانوران قرار مدهید. و
با وجود این، از همهی مردم نیرومندتر و قوی پنجهتر بود. گرسنگی از نیروی او نمیکاست
و کمخوری، قوای او را کاهش نمیداد. علی (ع) است که دنیا را طلاق داده است و با آنکه
اموال از تمام سرزمینهای اسلامی جز شام به سوی او گسیل می شد، همه را بخش و
پراکنده میکرد و سپس این بیت را میخواند :
"این چیزی است که من چیدهام و گزینه آن در آن است و حال آنکه دست هر میوهچین
به سوی دهان اوست."
چرا ابن
ابی الحدید سنی معتزلی علی (ع) را عابدترین مردم میداند؟
ابن ابی
الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
اما در مورد عبادت باید گفت که او عابدترین مردم است و از همگان بیشتر نمازگزار و
روزهگیر بوده است. مردم چگونگی نماز گزاردن، نماز شب و خواندن نافله و ادعیه و
اوراد را از او آموختهاند و چه گمان میبری در مورد مردی که محافظت او بر نماز
چنین بود که فرمان داد در شب هریر برای او قطعه چرمی میان دو صف گستردند و بر آن
نماز گزارد، در حالی که تیرها از سوی چپ و راست از کنار گوشهای او میگذشت و پیش
پایش فرو میافتاد و از آن هیچ بیمی به خود راه نداد و از جای خویش برنخاست تا
وظیفهی خویش را انجام داد و چه گمان میبری دربارهی مردی که پیشانی او از کثرت
سجده همچون زانوی شتر پینه بسته بود ؟
و تو هرگاه به دعاها و مناجاتهای او دقت کنی و بر آنچه از تعظیم و اجلال خداوند
سبحان در آن گنجانیده شده، آگاه شوی و ببینی چه خضوع و فروتنی و تسلیم فرمان بودن،
در قبال عزت و هیبت خداوند، در آن مطرح است، خواهی دانست که چه اخلاصی او را فرو
گرفته و این سخنان از چه دلی سرچشمه گرفته است و بر چه زبانی جاری شده است. به علی
بن حسین (ع)، که خود در عبادت به حد غایت و نهایت بود، گفتند: عبادت تو در قبال
عبادت جد بزرگوارت به چه پایه و میزان است؟ فرمود: عبادت من در قبال عبادت جدم،
چون عبادت او در مقابل عبادت رسول خدا (ص) است.
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی رأی
و تدبیر علی (ع) را بهترین رأی میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
اما در مورد رأی و تدبیر، او از استوارترین مردم در رأی و صحیحترین ایشان در
تدبیر است. اوست که چون عمربن خطاب تصمیم گرفت به جنگ رومیان و ایرانیان برود او
را چنان راهنمایی کرد که کرد. و اوست که عثمان را به اموری راهنمایی فرمود که صلاح
او در آن بود و اگر عثمان میپذیرفت هرگز برای او آنچه پیش آمد صورت نمیگرفت.
دشمنان علی می گویند: او را رأی و تدبیری نبوده است و این به آن جهت است که او سخت
مقید به شریعت بود و هیچ چیزی را که خلاف شرع بود صلاح نمی دید و هرگز کاری را که
دین آن را حرام کرده است انجام نمی داد. خودش که درود بر او باد فرموده است:
"اگر دین و تقوی نبود من زیرک ترین اعراب بودم."
خلفای دیگر آنچه را که به مصلحت خود می دیدند انجام می دادند، خواه مطابق با شرع
باشد و خواه نباشد، و تردید نیست کسی که آنچه را به صلاح خود بداند انجام دهد و
مقید به ظوابط شرعی نباشد و آنرا نادیده بگیرد کارهای این جهانی او به نظمی که می
پندارد نزدیکتر است و آن کس که بر خلاف این باشد کارهای این جهانی او در ظاهر به
پراکندگی نزدیکتر است.
حذف ابن ابی الحدید سیاست علی (ع) را چگونه توصیف می کند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
اما در مورد سیاست و تنبیه کردن، دارای سیاستی سخت بود و در راه خدا بسیار خشن
بود، آن چنان که در مورد حکومتی که به پسرعموی خود داده بود هیچگونه ملاحظه ای
نکرد و رعایت حال برادرش عقیل را در مورد تقاضا و سخنی که داشت نفرمود. گروهی را
در آتش افکند و دست و پای گروهی را برید و گروهی را مصلوب ساخت. خانه مصقلة بن
هبیرة و جریر بن عبدالله بجلی را ویران کرد. در اندکی از سیاستهای او در جنگهایش
به روزگار خلافتش در جمل و صفین و نهروان برای هر موضوع، دلیل قانع کننده وجود
دارد و هیچ سیاستگری در دنیا به یک دهم از دلیری و شجاعت و تهور و انتقام او و
یارانش نمیرسد و نمیتواند کارهایی را که او به دست خویش و یارانش انجام داده است
انجام دهد.
چرا ابن
ابی الحدید سنی معتزلی خانوادهی علی (ع) را دارای ویژگیهای خاص میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
و من چه بگویم دربارهی مردی که پدرش ابوطالب، سید بطحاء و شیخ قریش و سالار مکه
است. گفتهاند بسیار کم اتفاق میافتد که فقیری سالار و سرور شود و ابوطالب با
آنکه فقیر بود به سروری و سیادت رسید و قریش او را "شیخ " مینامیدند.
در حدیثی که عفیف کندی نقل کرده چنین آمده است که در آغاز دعوت پیامبر (ص) ایشان
را دیده است که همراه نوجوانی و زنی نماز میگزارند. گوید به عباس گفتم: این موضوع
چیست؟ گفت: این مرد برادر زادهی من است و چنین میپندارد که رسول خدا برای مردم
است و هیچکس، در این اعتقاد، از او پیروی نکرده است، جز همین نوجوان که او هم
برادر زادهی من است و این بانو که همسر اوست. عفیف میگوید: به عباس گفتم: شما در
این باره چه میگویید؟ گفت: منتظریم ببینیم شیخ چه می کند، و منظورش ابوطالب بود.
ابوطالب کفالت پیامبر (ص) را از کودکی بر عهده گرفته است و در بزرگی از او حمایت
کرده و از گزند مشرکان قریش باز داشته است و به خاطر پیامبر (ص) متحمل سرزنش بسیار
و رنج و زحمت فراوان شده است و در نصرت پیامبر و قیام کردن در کار آن حضرت شکیبایی
کرده است. در خبر است که چون ابوطالب درگذشت، به پیامبر (ص) وحی شد و گفته شد: از
مکه بیرون شو که ناصر تو درگذشت.
برای علی (ع)، علاوه بر داشتن شرف چنین پدری، این شرافت هم فراهم است که پسرعمویش
محمد (ص) سرور همهی پیشینیان و آیندگان است و برادرش جعفر است که دارای دو بال در
بهشت است و پیامبر (ص) به او فرمودند: ای جعفر، تو از نظر خلق و خلق و خوی شبیه
منی، و جعفر از شادی چهرهاش درخشان شد.
همسر علی (ع) سرور همهی زنان دو جهان است و دو پسرش سروران جوانان بهشتند. نیاکان
پدری و مادری او همگی نیاکان رسول خدایند؛ و او آمیخته با خون و گوشت پیامبر است،
و از آنگاه که خداوند آدم را بیافرید آن دو از یکدیگر جدا نبودند و از عبدالمطلب
به دو برادر یعنی عبدالله و ابوطالب منتقل شدند و مادر عبدالله و ابوطالب هم یکی
است و از آن دو برادر، دو سرور مردم به وجود آمدند ؛یکی نخستین و دیگری دومین، یکی
منذر و بیمدهنده و دیگری هادی و رهنمون.
ابن ابی
الحدید سنی معتزلی در مورد سبقت علی (ع) در ایمان چه میگوید؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
و من چه بگویم در مورد مردی که از همهی مردم بر هدایت پیشی گرفت و به خدای ایمان
آورد و او را پرستید و عبادت کرد، در حالی که همگان سنگ می پرستیدند و منکر خدا
بودند. هیچ کس بر توحید و یگانهپرستی بر او سبقت نگرفته است مگر آن کس که بر هر
خیری از همگان گوی سبقت در ربوده و او محمد رسول خداست که خدای بر او و خاندانش
درود فرستاده است.
بیشتر اهل حدیث بر این اعتقادند که علی (ع) نخستین کسی است که از پیامبر (ص) پیروی
کرده و به او ایمان آورده است و در این باره فقط گروهی اندک مخالفت کردهاند و خود
علی (ع) فرموده است:
"من، صدیق اکبر و فاروق نخستم ؛پیش از اسلام همه مردم مسلمان شدم و پیش از
نماز گزاردن ایشان نماز گزاردم."
و هرکس به کتابهای اهل حدیث آگاه باشد، این موضوع را به طور وضوح میداند. واقدی و
محمدبن جریر طبری بر همین عقیدهاند و ابن عبدالبر قرطبی هم در کتاب استیعاب خود
همین قول را ترجیح داده است.
منبع:فطرت
- ۹۱/۰۳/۱۴