::: امام حاضـــر :::

وبگاه فرهنگی و مذهبی امام حاضــــــــر (عج)

::: امام حاضـــر :::

وبگاه فرهنگی و مذهبی امام حاضــــــــر (عج)

ما را امامیســــت زنـده و نزد بینـادلان همواره حاضر چون خالصــانه فراخوانده شـود آید و راه نمـاید،غــــــم و رنــــج زدایــد،مشـــــــــــکل گشـــــــــــایـد

پاسخ به شبهه رضایت حضرت علی (ع) از خلفا! قسمت دوم

جمعه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۱، ۰۸:۲۶ ب.ظ
پاسخ به شبهه امامت

ادامه پاسخ به شبهه رضایت حضرت علی از خلفا!

جامع بیان العلم وفضله ، یوسف بن عبد البر النمری (متوفای463 هـ) ج 1 ، ص 122 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت – 1398 .

و در روایت دیگر می‌گوید :

عن أبی هریرة أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال مثل الذی یتعلم العلم لا یحدث به الناس کمثل الذی رزقه الله مالا لاینفق منه .

رسول خدا صلی اللّه علیه وآله فرمود: کسی که دانشی بیندوزد ولی به دیگران آموزش ندهد، مانند کسی است که ثروت دارد ولی انفاق نکند.


جامع بیان العلم وفضله ، ابن عبد البر ، ج 1 ص 122 .

امیر المؤمنین علیه السلام به ارزش این سخنان به خوبی واقف است و می داند دانشی که خداوند به وی ارزانی داشته او را همواره ملجأ مردم در امور علمی قرار داده است ؛ پس او باید راهنمای همه گمراهان و مشکل گشای همه ناتوانان باشد چه آن فرد از رعیت باشد و یا خلیفه مسلمانان .

ابن حجر هیثمی در الصواعق می‌نویسد :

ولقد قال له «أنت منی بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبی بعدی » وکان عمر إذا أشکل علیه شیء أخذ منه ... ولقد کان عمر یسأله ویأخذ عنه ولقد شهدته إذا أشکل علیه شیء قال ههنا علی .


رسول خدا صلی اللّه علیه وآله به علی علیه السلام فرمود: نسبت تو به من همانند نسبت هارون به موسی است ولی بعد از من پیامبری نخواهد بود. عمر هر گاه برایش مشکلی پیش می آمد از علی کمک می گرفت ... عمر از علی می پرسید و از او کسب علم می کرد ، ومن مشاهده کردم که هر گاه امری بر عمر مشکل می شد می گفت : علی اینجا است .

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی (متوفای973هـ )، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط .

مناوی در فیض القدیر می‌نویسد :

خرج الکلاباذی أن رجلا سأل معاویة عن مسألة فقال : سل علیا هو أعلم منی فقال : أرید جوابک قال : ویحک کرهت رجلا کان رسول الله یعزه بالعلم عزا وقد کان أکابر الصحب یعترفون له بذلک

«أنا مدینة العلم وعلی بابها فمن أراد العلم فلیأت الباب » فإن المصطفى المدینة الجامعة لمعانی الدیانات کلها أو لا بد للمدینة من باب فأخبر أن بابها هو علی کرم الله وجهه فمن أخذ طریقه دخل المدینة ومن أخطأه أخطأ طریق الهدى وقد شهد له بالأعلمیة الموافق والمخالف والمعادی والمحالف 

وکان عمر یسأله عما أشکل علیه جاءه رجل فسأله فقال : ههنا علی فاسأله فقال : أرید أسمع منک یا أمیر المؤمنین قال قم لا أقام الله رجلیک ومحى اسمه من الدیوان .

رسول خدا صلی اللّه علیه وآله فرمود: من شهر علم وعلی دَرِ آن است و هر کس طالب دانش است، باید از دَر وارد شود . رسول خدا صلی اللّه علیه و آله مرکز وجامع همه مسائل ومعارف دینی است که برای دست رسی به آن باید از راه مخصوصش وارد شد و خود او علی را دَرِ ورودی به این مرکز قرار داده است ، و هر کس اشتباه برود راه هدایت را گم کرده است ، موافق ومخالف به اعلمیّت وبرتری علمی علی علیه السلام گواهی داده اند .


کلابذی نقل کرده است : مردی از معاویه  مسأله ای پرسید ، گفت : از علی به پرس او علمش بیشتر از من است ، گفت : می خواهم پاسخ تو را بشنوم ، گفت : ساکت باش ، از مردی خوشت نمی آید که رسول خدا  دانش او را  قوی ومحکم کرد ، بزرگان از اصحاب به این موضوع اعتراف داشتند ، هر گاه کسی از عمر مسأله‌ای می پرسید ، می گفت : علی اینجا است از او به پرس ، آن شخص می گفت : دوست دارم پاسخ خلیفه را بشنوم ، عمر می‌گفت : بلند شو برو ، خدا پاهایت را ناتوان گرداند ، سپس اسم آن شخص را از دیوان بیت المال حذف می کرد .

فیض القدیر شرح الجامع الصغیر ، عبد الرؤوف المناوی (متوفای1031 هـ) ، ج 3   ص 46 ، ناشر : المکتبة التجاریة الکبرى - مصر - 1356هـ ، الطبعة : الأولى .

بنابراین نمی‌توان پاسخ به سؤالات آن حضرت را به حساب همکاری با خلفا گذاشت و رضایت آن حضرت را از حکومت آن‌ها استنباط کرد .

دفاع امیر مؤمنان علیه السلام از اسلام بود ، نه از خلفا :
مشورت‌ها و همکاری‌های امیر مؤمنان با خلفا در زمینه‌های دفاعی و جنگی نیز منحصر می‌شود به مواردی که بحران‌های سیاسی و نظامی ـ به خاطر سوء تدبیر حاکمان ـ اصل و اساس جامعه اسلامی را به خطر می‌انداخته است ، بنابراین نباید این گونه راهنمائیها و همکاری‌ها را به حساب دفاع از خلفا و اعلام رضایت از آن‌ها گذاشت ؛ زیرا آن حضرت در حقیقت از ثمره بیست و سه سال زحمت طاقت فرسای رسول خدا و جانفشانی‌های خودش در گسترش اسلام حفاظت و نگاهبانی می‌کرد ، نه از حکومت خلفا یا تأیید لشکر کشی‌ها و جنگ‌های خلفا .

برای روشن شدن مطلب به یک مورد از این بحران‌ها اشاره می‌کنیم که امیر مؤمنان با تدبیر معجزه آسای خود اسلام را از خطر نابودی کامل نجات داد .

جنگ نهاوند از خطرناکترین جنگ‌های صدر اسلام بود ؛ زیرا لشکر شکست خورده ایرانیان برای جبران آنچه در جنگ‌های گذشته از دست داده بود‌ ، لشکر عظیمی را از سراسر ایران متشکل از 150 هزار نفر تشکیل داد تا این بار نه تنها لشکر مسلمانان را در کوفه شکست دهد ؛ بلکه تمام کشور اسلامی را تصرف و اسلام را نابود کند .

ابن اثیر جزری در باره تعداد لشکر ایرانیان در این جنگ می‌نویسد :

وأما الوقعة [ای واقعة النهاوند] فهی زمن عبد الله فنفرت الأعاجم بکتاب یزدجرد فاجتمعوا بنهاوند على الفیرزان فی خمسین ألفا ومائة ألف مقاتل ...

حادثه وجنگ نهاوند پس از شکست ایرانیان بود که در نهاوند تعداد یکصدو پنجاه هزار نفر به فرماندهی فیروز گرد آمدند.

الکامل فی التاریخ ، أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی (متوفای630هـ) ج 2 ، ص 412 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415هـ ، الطبعة : ط2 ، تحقیق : عبد الله القاضی .

برای روشن شدن حساسیت این جنگ و نقش شکست و یا پیروزی مسلمانان در سرنوشت مسلمانان ، اصل نامه عمار یاسر را از کتاب الفتوح ابن أعثم نقل می‌کنیم .

عمار یاسر این گونه می‌نویسد :

أما بعد ... أن أهل الری وسمنان وساوه وهمذان ونهاوند وأصفهان وقم وقاشان وراوند واسفندهان وفارس وکرمان وضواحی أذربیجان قد اجتمعوا بأرض نهاوند فی خمسین ومائة ألف من فارس وراجل من الکفار ، وقد کانوا أمروا علیهم أربعة من ملوک الأعاجم منهم ذو الحاجب خرزاد بن هرمز وسنفاد بن حشروا وخهانیل بن فیروز وشرومیان بن اسفندیار ، وأنهم قد تعاهدوا وتعاقدوا وتحالفوا وتکاتبوا وتواصوا وتواثقوا على أنهم یخرجوننا من أرضنا ویأتونکم من بعدنا ، وهم جمع عتید وبأس شدید ودواب فره وسلاح شاک وید الله فوق أیدیهم ،فإنی أخبرک یا أمیر المؤمنین أنهم قد قتلوا کل من کان منا فی مدنهم ، وقد تقاربوا مما کنا فتحناه من أرضهم ، وقد عزموا أن یقصدوا المدائن ویصیروا منها إلى الکوفة ، وقد والله هالنا ذلک وما أتانا من أمرهم وخبرهم ، وکتبت هذا الکتاب إلى أمیر المؤمنین لیکون هو الذی یرشدنا وعلى الأمور یدلنا ، والله الموفق الصانع بحول وقوته ، وهو حسبنا ونعم الوکیل ، فرأی أمیر المؤمنین أسعده الله فیما کتبته والسلام .

مردم ری ، سمنان ، ساوه ، همدان ، اصفهان ، قم ، کاشان ، راوند ، فارس ، کرمان و اطراف آذربایجان در سرزمین نهاوند با یکصد و پنجاه هزار سواره نظام و پیاده نظام تحت فرماندهی چهار نفر از پادشاهان ، با مردانی مصمم و تجهیزات کامل و مرکب‌هایی نیرومند و سلاح‌هایی مجهّز جمع شده و پیمان بسته و هم قسم شده اند ، تا ما را از سرزمین مان بیرون کنند ؛ اما دست خدا بالای همه دست ها است .

بدان که تمام یاران و دوستان ما را در شهر‌هایشان کشته‌اند و به سرزمین‌هایی که آزاد کرده‌ایم نزدیک شده‌اند و تصمیم دارند شهرهای ما را یکی پس از دیگری تا کوفه تصرف نمایند ، به خدا سوگند ما از آنچه خبر از آنان می رسد در هراسیم ، این نامه را نوشتم تا خودت تصمیم بگیری و ما را راهنمائی کنی .

پس از دریافت نامه توسط عمر ، چنان ارتعاشی بر بدنش افتاد که مسلمانان صدای برهم خوردن دندان‌های وی را می‌شنیدند .

ابن اعثم این چنین ادامه می‌دهد :

فلما ورد الکتاب على عمر بن الخطاب رضی الله عنه وقرأه وفهم ما فیه وقعت علیه الرعدة والنفضة حتى سمع المسلمون أطیط أضراسه ، ثم قام عن موضعه حتى دخل المسجد وجعل ینادی : أین المهاجرون والأنصار ؟ ألا ! فاجتمعوا رحمکم الله وأعینونی أعانکم الله .

ثم قال : أیها الناس ! هذا یوم غم وحزن فاستمعوا ما ورد علی من العراق ، فقالوا : وما ذاک یا أمیر المؤمنین ؟ فقال : إن الفرس أمم مختلفة أسماؤها وملوکها وأهواؤها وقد نفخهم الشیطان نفخة فتحزبوا علینا وقتلوا من فی أرضهم من رجالنا ، وهذا کتاب عمار بن یاسر من الکوفة یخبرنی بأنهم قد اجتمعوا بأرض نهاوند فی خمسین ومائة ألف وقد سربوا عسکرهم إلى حلوان وخانقین وجلولاء ، ولیست لهم همة إلا المدائن والکوفة ، ولئن وصلوا إلى ذلک فإنها بلیة على الاسلام وثلمة لا تسد أبدا ، وهذا یوم له ما بعده من الأیام ، فالله الله یا معشر المسلمین ! أشیروا علی رحمکم الله .

وقتی که نامه به دست عمر رسید وآن را خواند و از مضمون آن آگاه شد، لرزه بر اندامش افتاد که از شدت ناراحتی ، مسلمانان صدای بر هم خوردن دندانهایش را می شنیدند ، از جایش حرکت کرد و داخل مسجد شد وفریاد زد : مهاجران و انصار کجایند ؟ همه جمع شوید ، خدا شما را رحمت کند ، کمکم کنید ، خدا شما را کمک کند .

سپس گفت : ای مردم ! امروز روز غم و اندوه است ، بشنوید که از عراق چه خبری رسیده است ، گفتند : چه اتفاق افتاده است ؟ گفت : مردم ایران همه از هم جدا و متفرق بودند ؛ ولی با دمیدن شیطان گرد هم جمع شده‌اند و دوستان ما را در شهر ها کشته اند ، این نامه عمار یاسر است که از کوفه نوشته است : یکصد و پنجاه هزار نفر در سر زمین نهاوند گرد آمده و عده‌ای از آنان تا شهرهای حلوان و خانقین و جلولاء پیشروی کرده اند ، قصد آنان تصرف مدائن و کوفه است ، اگر به این دو شهر برسند مصیبت و صدمه‌ای بر اسلام وارد خواهد شد که جبران نخواهد داشت ، شما را به خدا نظرتان را برای من بازگو کنید .

اطرفیان خلیفه ؛ از جمله طلحة بن عبید الله ، زبیر بن عوام ، عبد الرحمن بن عوف ، چیزی جز دلداری دادن ، چیزی نداشتند که با عنوان راهکار به خلیفه پیشنهاد کنند . عمر پس از شنیدن سخن هر یک ، ارتعاش بدنش بیشتر شد و می‌گفت :

أرید غیر هذا الرأی .

تا این که عثمان بن عفان پیشنهاد کرد تا شخص عمر با همه مهاجران و انصار برای نابودی لشکریان ایران پیش قدم شود .

وأنا أشیر علیک أن تسیر أنت بنفسک إلى هؤلاء الفجار بجمیع من معک من المهاجرین والأنصار فتحصد شوکتهم وتستأصل جرثومتهم ... تکتب إلى أهل الشام فیقبلوا علیک من شامهم ، وإلى أهل الیمن فیقبلوا إلیک من یمنهم ، ثم تسیر بأهل الحرمین مکة والمدینة إلى أهل المصرین البصرة والکوفة ، فتکون فی جمع کثیر وجیش کبیر ، فتلقى عدوک بالحد والحدید والخیل والجنود ...

عثمان به عمر گفت : خودت همراه مهاجران و انصار برای در هم کوبیدن شوکت گردن کشان حرکت کن ... به مردم شام نامه به نویس تا از شام حرکت کنند و تو را یاری کنند ، به مردم یمن نامه به نویس تا از یمن حرکت کنند ، سپس مردم مدینه و مکه با تو همراه می‌شوند تا به کوفه و بصره برسی ، لشکری بزرگ برای رویاروئی با دشمنان فراهم خواهد آمد . 

عمر که از پیشنهاد عثمان دلش آرام نگرفته بود ، ناگزیر دست به دامن «پناه امت» و مشکل گشای زمانش شد و گفت:

یا أبا الحسن ! لم لا تشیر بشیء کما أشار غیرک ؟

ای ابو الحسن ! چرا مانند دیگران راهنمائی و نظر نمی دهی ؟

علی علیه السلام مهر سکوت را شکست و مانند همیشه دل سوزانه برای عزّت و نجات امت اسلامی هر آن چه لازم دانست به عمر پیشنهاد نمود :

إن کتبت إلى الشام أن یقبلوا إلیک من شامهم لم تأمن من أن یأتی هرقل فی جمیع النصرانیة فیغیر على بلادهم ویهدم مساجدهم ویقتل رجالهم ویأخذ أموالهم ویسبی نساءهم وذریتهم ، وإن کتبت إلى أهل الیمن أن یقبلوا من یمنهم أغارت الحبشة أیضا على دیارهم ونسائهم وأموالهم وأولادهم .

وإن سرت بنفسک مع أهل مکة والمدینة إلى أهل البصرة والکوفة ثم قصدت بهم قصد عدوک انتقضت علیک الأرض من أقطارها وأطرافها ، حتى إنک ترید بأن یکون من خلفته وراءک أهم إلیک مما ترید أن تقصده ، ولا یکون للمسلمین کانفة تکنفهم ولا کهف یلجؤون إلیه ، ولیس بعدک مرجع ولا موئل إذ کنت أنت الغایة والمفزع والملجأ ، فأقم بالمدینة ولا تبرحها فإنه أهیب لک فی عدوک وأرعب لقلوبهم ، فإنک متى غزوت الأعاجم بنفسک یقول بعضهم لبعض : إن ملک العرب قد غزانا بنفسه لقلة أتباعه وأنصاره ، فیکون ذلک أشد لکلبهم علیک وعلى المسلمین ، فأقم بمکانک الذی أنت فیه وابعث من یکفیک هذا الامر والسلام .

اگر به مردم شام نامه به نویسی و آنان برای کمک ، شام را ترک کنند ، ترس از آن است که  نصرانیان تحت فرماندهی هرقل سرزمین آنان را هدف قرار دهد ، مساجد را ویران و مردان را بکشد ، اموال را غارت و زنان را به اسارت گیرد . و اگر به مردم یمن نامه به نویسی تا به کمک بشتابند ، ایمن از مردم حبشه نخواهند بود که بر سرزمین آنان بتازند و اموالشان را غارت و زنانشان را به اسارت گیرند و فرزندانشان را بکشند .

و اگر خودت با مردم مکه و مدینه به طرف بصره و کوفه حرکت کنی و زمین را دور بزنی تا به دشمن برسی ، مسلمانان پشتیبان و پناهگاهی نخواهند داشت تا به او تکیه کنند ؛ پس در مدینه بمان که برای دشمن سخت‌تر و وحشت را در دل آنان بیشتر می کند ؛ چون اگر خودت به جنگ ایرانیان بروی خواهند گفت رهبر عرب‌ها تنها مانده و نفراتش کم است و با دلگرمی بیشتری خواهند جنگید ، پس سربازان را روانه کن وخودت بمان .

کتاب الفتوح ، العلامة أبی محمد أحمد بن أعثم الکوفی (متوفاى314 هـ) ، ج 2 ص290 ـ 295 ، تحقیق : علی شیری ( ماجستر فی التاریخ الإسلامی ) ناشر : دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزیع ، چاپ : الأولى ، 1411هـ .

اگر امیر مؤمنان در چنین مسأله مهمی دخالت و راهنمائی نمی کرد ، چه سرنوشتی در انتظار اسلام و مسلمین بود ؟

آیا می‌توان ادعا کرد که امیر مؤمنان از خلیفه دفاع و برای او خیرخواهی کرده است ؟!

آیا این گونه مشورت دادن و راهنمایی کردن می‌تواند رضایت و تأیید آن حضرت را از حکومت خلفا ثابت کند ؟!

چرا على (ع) در فتوحات شرکت نداشت ؟
امیرمؤمنان علیه السلام که به سبب شجاعت ها و فداکارى هاى فراوان در نبردهاى دوران پیامبر صلى الله علیه وآله و مهارت هاى بسیار در امور جنگى ، کارنامه درخشانى از خویش به یادگار گذاشته بود ، نقش تعیین کننده امیر مؤمنان در نبردهاى عصر پیامبر صلى الله علیه وآله هم چون پیکارهاى بدر، احد، خندق، خیبر و... از او یک جنگاور تمام عیار و بلامنازع ساخته بود ؛ چنان که خود مى فرماید :

وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً ، وَأَقْدَمُ فِیهَا مَقَاماً مِنِّی ! لَقَدْ نَهَضْتُ فِیهَا وَمَا بَلَغْتُ الْعِشْرِینَ .

نهج البلاغه ، خطبه 27 .

 آیا یکى از قریش تجربه‌هاى جنگى سخت و دشوار مرا دارد ؟ و آیا کسى در پیکار توانست از من پیشى بگیرد ؟ هنوز بیست ساله نشده بودم که در میدان نبرد حضور فعال داشتم .

خلیفه دوم، عمر بن خطّاب اعتراف مى کند :

واللّه لولا سیفه لما قام عمود الإسلام .

ابن أبى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 82 .

اگر شمشیر علی علیه السلام نبود‌ ، عمود خیمه اسلام استوار نمی‌شد .

با توجه به این ویژگی‌ها ، خلفا نمى توانستند در برابر دوری علی علیه السلام از میادین نبرد بى تفاوت باشند ؛ چراکه شرکت نکردن امیر مؤمنان در فتوحات و انزواى حضرت مى توانست این سؤال را در اذهان مسلمانان برانگیزاند که چرا على بن ابى طالب علیه السلام با آن همه سوابق درخشان در نبردهاى گذشته ، اکنون که زمان انتشار اسلام در سرزمین هاى کفر و شرک رسیده است ، بى تفاوت و یا منزوى است ؟

مگر چه اتّفاقى افتاده و چه تغییرى حاصل شده که امیر مؤمنان در هیچ یک از جنگ ها شرکت نمى کند ؟

آیا جهاد با مشرکان را واجب نمى داند ؟ ! و یا خلافت خلفا را مشروع نمى داند و این جنگ ها را بدعت مى داند ؟ یا این که نشر اسلام را در سایه به اصطلاح فتوحات (شما بخوانید در سایه شمشیر) معقول نمى داند ؟ و نمى خواهد آیندگان به آیین سراسر مهر و عطوفت اسلام ، به صورت یک دین خشونت محور نگاه کنند ، و عملکرد خلاف دین و عقل فرماندهان را به حساب اسلام بگذارند ؟

آمار مشورت‌های خلفا با امیر مؤمنان علیه السلام : 
توجه به تعداد نظر خواهیها و مشورت و در خواست کمک فکری از امیر مؤمنان علیه السلام ، از یک طرف نشان دهنده در ماندگی خلفا در حلّ مشکلات و نیازمندی آنان به دانش و تجربه امیر مؤمنان است ، و از طرفی محدود بودن موارد مراجعه و نظر خواهی است که گویای ارتباط اندک و دور بودن از مسائل حکومتی است.

محقق معاصر شیخ نجم الدین عسکرى در کتاب «علی والخلفاء» می نویسد:

ابوبکر در 2 سال و 3 ماه (27 ماه) دوران خلافت خویش 14 مورد به حضرت مراجعه داشته‏ است.

علی والخلفاء ، ص 73 - 97.

از مجموع 14 مورد : 9 مورد پرسشهاى علمى ؛ 4 مورد احکام شرعى و قضاوت ؛ 1 مورد نظامى بوده است .

گفتنى است که از 14 مورد فقط 4 مورد (3 مورد علمى و1 مورد شرعى)  مراجعه مستقیم ابوبکر به امام بوده است . در 9 مورد باقیمانده : در 2 مورد پس از مشاوره خلیفه با صحابه ، امام نظر خود را اظهار نموده ، در 2 مورد به علت حضور در صحنه اظهار نظر کرده ؛ در 3 مورد به امام خبر رسیده اقدام نموده است . در 2 مورد شخصی واسطه بین امام و خلیفه بوده است.

آیا صحیح است که بگوییم : ابوبکر در مدت خلافت خود در همه کارهاى مهم با على علیه السلام مشورت مى‏کرده وهیچ عملی بدون نظرخواهی انجام نداده است؟ .

  عمر بن خطاب در 10 سال و 5 ماه (125 ماه) دوران خلافت، 85 مورد به حضرت امیر علیه السلام مراجعه داشته است .

علی والخلفاء ، ص 99 – 333 .

از مجموع 85 مورد مشورت خواهی عمر از امام على علیه السلام، 59 مورد امور قضایى ؛ 21 مورد پرسش‏هاى علمى ؛ 3 مورد امور مالى ؛ 2 مورد امور نظامى بوده است .

 جالب توجه این جا است که از مجموع 85 مورد : 27 مورد به امام علیه السلام مراجعه ابتدایى و مستقیم داشته  است ؛ 13 مورد مسائل شرعى و قضایى ، 2 مورد امور مالى و 1 مورد پرسش علمى ، خلیفه ابتدا به صحابه مراجعه کرده سپس نظر امام را پرسیده است.

 در باقیمانده موارد نیز حضرت در صحنه حضور داشته و اظهار نظر فرموده است ؛ یعنى در 42 مورد با این که دسترسى به امام امکان پذیر بوده وجود حضرت نادیده انگاشته شده است .

با توجه به نکات یادشده آیا صحیح است به دروغ ادعا شود که حضرت عمر پیوسته در مشکلات و گرفتارى‏ها به امیر مؤمنان مراجعه مى‏کرد ؟

عثمان در 12 سال (144 ماه) دوران خلافت 8 مورد به حضرت مراجعه داشته است.

علی والخلفاء ، ص 335 – 345 .

از مجموع 8 مورد دخالت امام در امور زمان عثمان :

 أوّلاً:  تمام این امور در حوزه بیان مسائل شرعى و نحوه اجراى حدود وقضاوت بوده است ؛

ثانیاً: 3 مورد رجوع مستقیم خلیفه به امام بوده و 4 مورد امام در صحنه حاضر بوده و اظهار نظر فرموده است .

جالب این در یکى از موارد عثمان به امام گفت: «إنّک لکثیر الخلاف علینا».

 مسند أحمد، ج 1 ص 100 .

معاویه هفت مورد به امیر مؤمنان علیه السلام مراجعه داشته است .

علی والخلفاء، ص 329 - 358.

گروه پاسخ شبهات-موسسه حضرت ولیعصر(عج)

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی