::: امام حاضـــر :::

وبگاه فرهنگی و مذهبی امام حاضــــــــر (عج)

::: امام حاضـــر :::

وبگاه فرهنگی و مذهبی امام حاضــــــــر (عج)

ما را امامیســــت زنـده و نزد بینـادلان همواره حاضر چون خالصــانه فراخوانده شـود آید و راه نمـاید،غــــــم و رنــــج زدایــد،مشـــــــــــکل گشـــــــــــایـد

۸ مطلب با موضوع «حـکــایات» ثبت شده است

ما دیده بان خط سرخ فاطمیه ایم...

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۱، ۰۸:۰۷ ب.ظ
فاطمیه

به نقل از یاقوت تذکر : یک سال و نیم پیش اتفاق افتاد... در یک واقعه ی نا به هنگام مادرم را از دست دادم... ضربه ی بزرگی برای من بود در زندگی چراکه به مادرم خیلی وابسته بودم.

آن روزها را هرگز فراموش نمی کنم... آن روزها صمیمی ترین دوستانم اولین کسانی بودند که در کنارم بودند... در مراسم تدفین٬ مراسم تعزیه و... در همه جا حضور داشتند و راستی که حضورشان تسلی خاطر بود برای من...

بعضی هاشان لباس مشکی به تن کرده بودند٬ بعضی هاشان کارهای مجالس را به عهده گرفته بودند... بعضی هاشان پرچم تسلیت نوشته بودند و بعضی برگه ی ترحیم.

مراجعه شود به ادامه مطلب ...

همیشه درب خانه امام زمانمان باشیم

سه شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۱، ۰۸:۴۷ ب.ظ
دست نیاز به امام زمانمان

روزی حضرت امام حسین علیه السلام در گوشه‌ای از مسجد پیامبر (صل الله علیه‌ و آله) نشسته بودند ، مردی عرب نزد ایشان آمد و گفت : ای فرزند رسول خدا (صل الله علیه‌ و آله) ، من باید یک دیه کامل بپردازم و توان آن را ندارم ، نزد خود گفتم؛ می روم و از کریم ترین مردم در خواست می‌کنم و کسی را کریم‌تر از اهل بیت رسول خدا (صل الله علیه‌ و آله) نمی شناسم(مراجعه شود به ادامه مطلب) .


معنی حروف الف با


حضرت حسین بن على (علیه السلام) فرمودند :

یکى از یهودیان به خدمت رسول خدا (صلی الله وعلیه وآله و سلم)  آمد و امیر المؤمنین على بن ابى طالب (علیه السلام) نیز در نزد آن حضرت بودند ، آن یهودی از رسول خدا (صلی الله وعلیه وآله و سلم) پرسیدند : که حروف هجائیه (الفبا) چه فایده ای دارند ؟

 

رسول خدا (صلی الله وعلیه وآله و سلم)  به على(علیه السلام) فرمودند : که علی (علیه السلام) جان جواب او را بده و در حقشان این چنین دعا نمودند : که بار خدایا علی(علیه السلام) را موفق نما و در کارش محکم و استوار گردان ، ‌پس على بن ابى طالب (علیه السلام) فرمودند : که هیچ حرفى از حروف الفباء نیست مگر آنکه ، آن نامى از نامهاى خداوند بلند مرتبه است ، سپس فرمودند :......

 (مراجعه شود به ادامه مطلب)

راه حل معنوی مشکلات


روایت است از انس بن مالک که روزی پیامبر اکرم (ص) در مسجد نشسته بودند، مردی از اعراب وارد مسجد شد و بر آن حضرت سلام کرد.

حضرت جوابش دادند و فرمودند از کجا می آیی؟

عرض کرد از راه دور می آیم و چند سوال از شما دارم،جواب آن را می خواهم.

حضرت فرمودند:بپرس تا جواب بشنوی.

1-عرض کرد می خواهم داناترین مردم باشم حضرت فرمودند از خدا بترس.

2-عرض کرد می خواهم از خاصان درگاه خدا باشم فرمودند شب و روز قرآن بخوان.

3-عرض کرد می خواهم همیشه دل من روشن باشد فرمودند مرگ را فراموش مکن.

4-عرض کرد می خواهم همیشه در رحمت حق باشم فرمودند با خلق خدا نیکی کن.

5-عرض کرد می خواهم از دشمن به من آفتی نرسد فرمودند به خدا توکل کن.

6-عرض کرد می خواهم در چشم مردم خوار نباشم فرمودند پرهیزگار باش.

7-عرض کرد می خواهم عمر من طولانی باشد فرمودند صله ی رحم کن.

8-عرض کرد می خواهم روزی من وسیع گردد فرمودند همیشه با وضو باش.

9-عرض کرد می خواهم در آتش دوزخ نسوزم فرمودند چشم و زبان خود را ببند.

10-عرض کرد می خواهم بدانم گناهانم به وسیله چه چیز ریخته می شود فرمودند با تضرع و توبه تو در حال بیچارگی.

11-عرض کرد می خواهم سنگین ترین مردم باشم فرمودند از کسی چیزی مخواه.

12-عرض کرد می خواهم پرده ی عصمتم دریده نشود فرمودند پرده ی کسی را ندر.

13-عرض کرد می خواهم گورم تنگ نباشد فرمودند مداومت کن به قرائت سوره ی تبارک.

14-عرض کرد می خواهم مال من بسیار شود فرمودند مداومت کن به قرائت سوره ی هر شب واقعه.

15-عرض کرد می خواهم فردای قیامت ایمن باشم فرمودند میان شام و خفتن به ذکر خدا مشغول باش.

16-عرض کرد می خواهم خدای تعالی را در نماز حاضر یابم فرمودند در وقت گرفتن وضو بسیار دقت کن.

17-عرض کرد می خواهم از خاصان باشم فرمودند در کارها راستی و درستی پیشه کن.

18-عرض کرد می خواهم در نامه ی عمل من گناه نباشد و همیشه خیر و خوبی باشد فرمودند به پدر و مادر نیکی کن.

19-عرض کرد می خواهم برای من عذاب قبر نباشد فرمودند جامه ی خود را پاک نگه دار.

داستان توبه نصوح

يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۱، ۱۱:۴۴ ب.ظ
توبه نصوح

موضوعتوبه نصوح (داستان طولانی است اما ارزش با دقت خواندن را دارد)

نَصوح مردى بود شبیه زنها ، صورتش مو نداشت و  در حمام زنانه کار مى کرد. او سالیان متمادی بر این کار بود و از این راه هم امرار معاش می‌کرد .... 

شرط غلامی

يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۱، ۱۲:۱۰ ق.ظ
شرط غلامی امام زمان (عج)

شرط غلامی

 

خواجه اى غلامش را میوه اى داد.

غلام میوه را گرفت و با رغبت تمام مى خورد.

خواجه، خوردن غلام را مى دید و پیش خود گفت: کاشکى نیمه اى از آن میوه را خود مى خوردم. بدین رغبت و خوشى که غلام میوه را مى خورد، باید که شیرین و مرغوب باشد.

پس به غلام گفت: یک نیمه از آن به من ده که بس خوش مى خورى.

غلام نیمه اى از آن میوه را به خواجه داد؛ اما چون خواجه قدرى از آن میوه خورد، آن را بسیار تلخ یافت. روى در هم کشید و غلام را عتاب کرد که چنین میوه اى را بدین تلخى، چون خوش مى خورى؟!

غلام گفت: اى خواجه! بس میوه ی شیرین که از دست تو گرفته ام و خورده ام. اکنون که میوه اى تلخ از دست تو به من رسیده است، چگونه روى در هم کشم و باز پس دهم که شرط جوانمردى و بندگى این نیست. صبر بر این تلخى اندک، سپاس شیرینى هاى بسیارى است که از تو دیده ام و خواهم دید...

*****

غلام امام زمان علیه السلام باشید حتی اگر در کنار الطافش به خاطر غلامی او در مشقت افتادید.

بنای زندگی از منظر امام صادق (ع)

يكشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۱، ۰۶:۰۸ ب.ظ
بنای زندگی

بنای زندگی



از امام صادق علیه السلام پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا کردی؟

فرمودند:

۱- دانستم رزق مرا دیگری نمی خورد پس آرام شدم

۲-  دانستم که خدا مرا می بیند پس حیا کردم

۳-  دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم

۴-  دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم


 وسائل الشیعة، ج ۲۱، ص۴۷۷، باب استحباب تعلیم الأولاد.

حکایت : آیا واقعا خداوند عادل است؟!

چهارشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۱، ۰۱:۱۱ ب.ظ
عدل

زنى به حضور حضرت داوود (علیه السلام ) آمد و گفت : اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟

داوود (علیه السلام ) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند. سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟....