::: امام حاضـــر :::

وبگاه فرهنگی و مذهبی امام حاضــــــــر (عج)

::: امام حاضـــر :::

وبگاه فرهنگی و مذهبی امام حاضــــــــر (عج)

ما را امامیســــت زنـده و نزد بینـادلان همواره حاضر چون خالصــانه فراخوانده شـود آید و راه نمـاید،غــــــم و رنــــج زدایــد،مشـــــــــــکل گشـــــــــــایـد

رسیدن به خدا


نکته‌ای که در اینجا حائز اهمّیّت است اینست که آنان‌که این شعار راساخته و پرداخته‌اند،وبرشیوع و تثبیت آن،پافشاری کرده‌اند،با توجّه به‌اینکه از صوفیان سقیفه‌گرا می‌باشند،منظورشان ازالطّرق الی‌الله هرکدام ازمواردفوق باشد،قطعاً باین نکته،کاملاً توجّه داشته‌اند که:

(مراجعه شود به ادامه مطلب )

اگر این شعار، در جامعه اسلامی، جا بیفتد، و مخصوصاً اگر با زبان روایت، در بین مردم رواج یابد، و در بین علما مورد استناد قرار گرفته و پذیرفته شود، حدّ اقل می‌تواند دو هدف اساسی را تأمین کند. آن دو هدف عبارتند از:

 

1- حذف طریق واحدی که خداوند، مردم را به پیمودن آن موظّف فرموده است. [روایات مربوطه، از نظر شما خواهد گذشت]. زیرا اگر راههای شناخت خدا، یا راههای جلب رضای خدا، و یا راههای رسیدن به خدا، به تعداد نفسهای خلایق باشد، معنایش این است که همه این راهها، در عرض یکدیگر، می‌توانند سه منظور فوق را تأمین کنند. یعنی انسان را بخدا [به هر معنایی که مورد نظر گویندگان این سخن باشد] برسانند، و یا معرفت و رضای خداوند را برای انسان تأمین کنند.و طریق هیچ‌یک از اینها، منحصر و واحد نیست.

 

امام علیّ‌بن موسی الرّضا علیه السّلام از پدرش و او از پدرانش از امام حسین علیه السّلام نقل می‌کنند که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به علی علیه السّلام فرمود:«ای علی،توحجّت خدایی،وتوباب‌اللهی،و توطریق الی اللهی،و تونبأ عظیمی، و تو صراط مستقیمی..

 

2- رسمیّت یافتن هر مسلک و مرامی که هرکس به میل و هوای خود به بهانه رسیدن به خدا و یا جلب رضای خدا، و یا رسیدن به معرفت خدا، بپیماید، و به هر نتیجه‌ای برسد. که روی دیگر این سکّه، رسمیّت داشتن تمام ادیان و مسلکها نزد خدای متعال است! یعنی هرکس با تشخیص خود به هر طریقی، خود را [ولو به‌طور صوری] در وادی الله یافته یا عارف بالله دانست، هدایت شده است. بنا بر این، تمام مذاهب و مرامها و مسلکها که یک هدف به نام وصول الی الله یا وصول الی معرفه الله یا فناء فی الله را دنبال می‌کنند، به هر وسیله‌ای متمسّک شوند، چنانچه بسته به تشخیص خود یا مرشدشان آن هدف حاصل شود،به کمال مطلوب خداوند واصل شده‌اند.

 

به همین دلیل، جاعلان این سخن، یعنی صوفیّه، پس از طیّ مراحلی، به خیال اینکه عبادت برای تکامل مطلوب خداست و آنان به این کمال رسیده‌اند، و عارف بالله گشته و در ذات خدا فانی شده‌اند، تمام عبادتهای خود را ترک می‌کنند، و وادی عرفان الهی را ملوّث کرده و به دروغ، ملقّب به لقب عارف شده، و خود را قطب و یا قطب الاقطاب می‌نامند. نه تنها تمام عبادتها را ترک می‌کنندکه به بهانه عشق با خدا، به هر ابتذالی دست می‌زنند. شاهد و امرد را، وجد و سماع را،وهر ابتذال دیگر را طریق وصول الی الحق می‌دانند.زیرا آن ابتذالها را عشق با خدا می‌پندارند. همانگونه که آن شاگرد، همسر و فرزندش رابه درخواست استاد و قطبش دراختیاراو گذاشت. و نیز به همراه زن و فرزندش، به مدّت چهل شبانه روز در یک حجره محقّر در خدمت استادش بود...!!!وپس ازخروج، او هم ملقّب به عارف بالله و سپس مسمّی به قطب شد!

 

صوفیانی که این شعاررا تحت عنوان حدیث یاغیرحدیث ساخته وپرداخته‌اند،آیا جزاین دو هدف، هدف دیگری را دنبال می‌کرده و می‌کنند؟

 

آنان قطعاً می‌دانند که وادی الله و یافتن طریق الی الله، [به هر معنا که منظورشان باشد] چیزی نیست که بدون تعیین قطعی خداوند، و با تشخیص انسانها کشف شود. آنان خوب می‌دانند که یافتن این طریق، جز با تعیین الهی و امر خدا و با کلام خدا و پیامبر او پذیرفته نیست. آنان خوب می‌دانند که اگر خداوند، بندگان خود را به چنین وصولی مأمور کرده باشد، لاجرم باید خودش راهی را برای این وصول، تعتیین کند. به همین دلیل، ذهنیّات خود را تحت عنوان حدیث قدسی و کلام پیامبر و خدا به خورد جامعه دینی می‌دهند. که اگر عنوان حدیث را به آن ندهند نمی‌توانند در این جوامع، به خزعبلات خود رونقی ببخشند.

 

و نیکان و پاکانی که این شعار را در گفته‌های خویش مکررّا به کار برده و در باره‌اش سخنها گفته‌اند، آیا کمترین تأمّلی در آن کرده‌اند یا خیر؟ چرا؟!

 

این نکته بدیهی است که اطّلاعات آسمانی و ماورائی را باید از مردان آسمانی گرفت، که با مشیّت و وحی الهی، بر ماوراء مادّه نیز احاطه کامل دارند. سایر انسانها، آنچه می‌گویند، اگر در باره آنان با خوشبینی قضاوت کنیم، باید بگوییم حدسیّات خودشان و تراوشات ذهن آنان است که هیچ ضامن صحّتی ندارد. پس، آنچه می‌تواند صحّت و سقم این سخن را آشکار کند، روایاتی است که از پیشوایان معصوم علیهم السّلام به ما رسیده است. بنا بر این، باید ببینیم آن حضرات، در این باب چه می‌گویند

 

راه واقعی رسیدن به خدا کدام است؟

 

امام علیّ‌بن موسی الرّضا علیه السّلام از پدرش و او از پدرانش از امام حسین علیه السّلام نقل می‌کنند که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به علی علیه السّلام فرمود: «ای علی، تو حجّت خدایی، و تو باب‌اللهی، و تو طریق الی اللهی، و تو نبأ عظیمی، و تو صراط مستقیمی..( عیون اخبار الرضا، ج1، ص9)

 

و امام محمّد باقر علیه السّلام فرمود: «... ما طریق و صراط مستقیم الهی به سوی خداییم... و ما هستیم که برای مقتدیان خویش، سبیل و راهیم (بصائرالدّرجات، ص82، ح10)

 

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در خطبة غدیر فرمود: «من همان صراط مستقیمی هستم که خداوند شما را به تبعیّت از آن، امر فرموده. سپس بعد از من علی [صراط مستقیم خدا] است. سپس فرزندان من که از صلب اویند پیشوایانی هستند که به‌سوی حق هدایت کرده و به حق حکم می‌کنند...(احتجاج طبرسی، ج1، ص78)

 

و امام صادق علیه السّلام فرمود: «... و مائیم سبیل بین خدا و خلق او...( تفسیر عیاشی، ج1، ص212، ح179)

 

روایات با این بیان و مضمون، بیش از آن است که در این مختصر بگنجد. در تمام این روایات به این نکته تصریح شده که تنها پیشوایان معصومند که طریق الی الله، و طریق الی معرفة الله می‌باشند.

 

پی نوشت ها :

 

1- طبقات الصوفیه، ج1، ص289

 

2-همان مأخذ، ص353

 

3- همان مأخذ، ص289 و کشف الظنون، ج1، ص8763

 

4- بحارالأنوار، ج64، ص137

 

5-شرح اسماء الحسنی، ج1، ص94 و 145 

 

6- الاقتصاد والارشاد الی طریقه الاجتهاد، ص173.

 

7- الذّریعه، ج22، ص246، به نقل از منازل السّالکین فیض کاشانی.

 

. 8- هذه هی الوهابیّه، ص20

 

9- الالهیّات علی هدی الکتاب و السّنّه، ص29.

 

10- تفسیر القرآن، ج2، ص97

منبع:وبلاگ سید مصطفی علم خواه


آیا واقعا به تعداد افراد روی زمین راه برای رسیدن به خدا وجود دارد ؟ ( قسمت اول )

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی