::: امام حاضـــر :::

وبگاه فرهنگی و مذهبی امام حاضــــــــر (عج)

::: امام حاضـــر :::

وبگاه فرهنگی و مذهبی امام حاضــــــــر (عج)

ما را امامیســــت زنـده و نزد بینـادلان همواره حاضر چون خالصــانه فراخوانده شـود آید و راه نمـاید،غــــــم و رنــــج زدایــد،مشـــــــــــکل گشـــــــــــایـد

سلسله مباحث عمر شناسی-بخش اول

يكشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۰، ۱۱:۴۶ ب.ظ
عُمَر شناسی

مبحث بیان مطاعن دشمنان اهل بیت علیهم السلام از جمله مواردی است که علمای عظام شیعه در بیان آنها سعی بلیغ داشته و کتب شیعه مملو از این امور می باشد همانند برخی از کتب مرحوم علامه حلی اعلی الله مقامه الشریف که مبحث مطاعن را در کتبشان ( منهاج الکرامه ،نهج الحق و کشف الصدق و الخ ) مطرح کرده اند و افرادی همچون مرحوم سید محمد قلی کنتوری – والد صاحب عبقات الانوار – در کتاب قیّم و وزین " تشیید المطاعن لکشف الضغائن " که الحق کتاب مفیدی است و همچنین تلاشهای قوی مرحوم علامه امینی در " الغدیر " و دیگر کتب ایشان ( نوادر الاثر فی علم عمر و غیره ) که در برخی امور حق مطلب را ادا کرده اند و همچنین بسیاری از علمای دیگر همانند مرحوم سید شرف الدین عاملی و مرحوم سلطان الواعظین و مرحوم مظفر و مرحوم علامه عسکری و الخ .

ما نیز به تبع این بزرگان قصد داریم تا سلسله مطالبی را در باب مطاعن و شناسایی شخصیت های برخی افراد معلوم الحال بیان کرده تا قدمی دیگر در شناسایی اعمال و رفتار و کردار این افراد برداشته و بسیاری از حقایق مخفی در کتب مخالفان را هویدا کرده تا مشخص شود که دشمنان اهل بیت علیهم السلام دارای چه شان و شخصیتی بوده اند .

سلسله مباحث عُمَر  شناسی :

جناب خلیفه گاز می گیرند و آنقدر شلاق می زنند که خسته می شوند !

در تاریخ آمده است که جناب خلیفه ثانی هر وقت از دست یکی از اعضای خانواده خود عصبانی می شد ، آنقدر دست او را با دندانهایش گاز می گرفت تا از دستهای او خون جاری شود و سپس آرام می شدند !

این ویژگی اخلاقی گویا میان عمر بن خطاب و برخی پیروان وی همانند عبدالله بن زبیر مشترک بوده است . ( عبدالله بن زبیر نیز همانی است که در بحث تحریم متعه ، بسیار از عمر بن خطاب دفاع می کرده تا جایی که در مقابل ابن عباس می ایستاد ) .

مصادر اهل تسنن نشان می دهد که این نوع عصبانیت عمر در برخورد با خانواده اش به بهانه های مختلف نمایش داده می شده همانند گاز گرفتن دست پسرش و یا شلاق زدن وی تا جایی که عمر بن خطاب از نفس بیفتد و خسته بشود !

البته بحث شلاق به دست بودن عمر از موضوعات جنجالی تاریخ زندگی وی باشد که ان شاء الله در مقالات بعدی به صورت مفصل به آن خواهیم رسید .

زبیر بن بکار در کتاب " الاخبار الموفقیات " چنین می گوید :

کان عمر إذا غضب على بعض أهله لم یسکن غضبه حتى یعضّ یده عضّا شدیدا

هر وقت عمر بر برخی از اهلش غضب می کرد ، عصبانی وی فرو کش نمی کرد تا اینکه دست آن شخص را شدیدا گاز بگیرد .

الاخبار الموفقیات ، ص 602 ، اسم المؤلف: زبیر بن بَکّار بن عبدالله القرشی الوفاة: 256 هـ ، دار النشر : دیوان الاوقاف العراقیه ، بغداد ، 1972 م

ابن ابی الحدید معتزلی نیز " شرح نهج البلاغه " چنین می گوید :

و کان عمر بن الخطاب إذا غضب على واحد من أهله لا یسکن غضبه حتى یعض یده عضا شدیدا حتى یدمیها

عمر بن خطاب هر وقت بر یکی از اعضای خانواده اش غضب می کرد ، تا وقتی که دست او را گاز نگیرد تا خون بیاید آرام نمی شد.

همچنین وی در همان مصدر چنین می گوید :

کان عمر إذا غضب على بعض أهله لم یشتف حتى یعض یده و کان عبد الله بن الزبیر کذلک

هر وقت عمر بر یکی از اعضای خانواده اش غضب می کرد آرام نمی شد تا اینکه دست آن را گاز می گرفت و عبدالله بن زبیر نیز چنین بود .

شرح نهج البلاغة ، ج 6 ص 342 و ج 12 ص 44  ،اسم المؤلف: أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبی الحدید المدائنی الوفاة: 655 هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : محمد عبد الکریم النمری

لذا در مصادر اهل تسنن چنین آمده است :

جاءت سریّة لعبید اللَّه بن عمر إلى عمر تشکوه فقالت: یا أمیر المؤمنین ألا تعذرنی من أبی عیسى؟ قال: و من أبو عیسى؟ قالت: ابنک عبید اللَّه. قال: ویحک! و قد تکنّى بأبی عیسى؟ و دعاه و قال: إیهاً اکتنیت بأبی عیسى؟ فحذر و فزع فأخذ یده فعضّها حتى صاح، ثمّ ضربه و قال: ویلک هل لعیسى أب؟ أما تدری ما کنى العرب؟: أبو سلمة، أبو حنظلة، أبو عرفطة، أبو مرّة .

کنیز عبید الله بن عمر آمد پیش عمر که از او شکایت کند، پس گفت: آیا مرا معاف نمیکنى و نجات نمیدهى از ابى عیسى؟

عمر گفت: ابو عیسى کیست ؟

گفت: پسرت عبید الله .

عمر گفت: لعنت بر تو . او را بکنیه ابو عیسى میخوانى ؟!

و عبید الله را خواست و گفت : واى بر تو خود را کنیه ابو عیسى داده‏اى پس ترسید و ناراحت شدو دست او را گرفت و با دندانهایش گاز گرفت تا جایی که فرزندش فریاد زد . سپس آنرا با شلّاقش زد و گفت واى بر تو آیا عیسى پدر داشت ؟، آیا نمیدانى کنیه عرب چیست، ابو سلمه، ابو حنظله، ابو عرفطه، ابو مره.

الاخبار الموفقیات ، ص 602 ، اسم المؤلف: زبیر بن بَکّار بن عبدالله القرشی الوفاة: 256 هـ ، دار النشر : دیوان الاوقاف العراقیه ، بغداد ، 1972 م

شرح نهج البلاغة ، ج 6 ص 343 و ج 12 ص 44  ،اسم المؤلف: أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبی الحدید المدائنی الوفاة: 655 هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : محمد عبد الکریم النمری

در برخی از نقل ها نیز آمده است که عمر بن خطاب بعد از اینکه فهمید پسرش ( عبید الله ) کنیه خود را " ابو عیسی " گذاشته است ، آنقدر او را با شلاق زد تا خسته شد !

وأخبرنی هشام بن سعد عن زید بن أسلم عن أبیه قال : جاءت أم ولد لابن عمر بن الخطاب إلى عمر فقالت : أکسنى فقال : من سیدک لا یکسوک ؟ قالت : أبو عیسى . قال : أبو عیسى ؟ قال أسلم .... قال : ثم أرسلنی وقال والله إنکم تحملونی على أنفسکم وأنا کاره ثم قام إلى ابنه فلوا أراده فی عنقه ثم جعل یضربه بالدرة حتى فتر فقال : هل تدری ما أسماء العرب لا أم لک عامر وعویمر ومالک وصرما ومویلک وسررة ومرة ثم جعل یضربه ویقول له ذلک : هل تدری ما أسماء العرب ثم یردد علیه ذلک مثل مقالته الأولى مرتین أو ثلاثاً . ثم قال : دع عنک عیسى فإنا والله ما نعلم لعیسى أبا .

مادر فرزندان یکی از پسران عمر بن خطاب به نزد او آمد و گفت : مرا لباس بپوشانید ! عمر بن خطاب گفت : صاحب تو کیست که به تو لباس نمی پوشاند ؟ زن پاسخ داد : ابو عیسی ! عمر گقت : ابو عیسی ؟!

اسلم می گوید : سپس عمر مرا فرستاد و گفت : به خدا قسم شما – با کارهای خود – مرا ناراحت می کنید . سپس به طرف فرزندش رفت و با شلاق آنقدر او را زد تا خسته شد . و گفت : ای بی مادر ! آیا تو اسامی عرب را می دانی ؟ عامر وعویمر ومالک وصرما ومویلک وسررة ! و سپس شروع کرد به زدن او و می گفت : آیا اسامی عربی را می دانی ؟ و 2 تا 3 بار این سخن را تکرار کرد و پسرش را می زد !

سپس عمر گفت : اسم عیسی را از خودت بردار زیرا ما که اعتقاد نداریم عیسی پدر داشته باشد !

الجامع فی الحدیث ، ج 1 ص 112 – باب الاسماء – رقم 62 ، اسم المؤلف:  عبد الله بن وهب بن مسلم القرشی أبو محمد المصری الوفاة: 197هـ ، دار النشر : دار ابن الجوزی - السعودیة - 1996م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د . مصطفى حسن حسین أبو الخیر

شلاق خوردن عبیدالله بن عمر بن خطاب بخاطر این جسارت وی (!) در دیگر کتب اهل تسنن در ذیل ترجمه اسلم و عبیدالله بن عمر مضبوط است !

تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل ، ج 8 ص 349 (ترجمه اسلم مولی عمر ) ؛ ج ذیل ترجمه اسلم مولی عمر ) ؛ ج 8 ص 59 ( ترجمه عبید الله بن عمر بن خطاب )  ،اسم المؤلف:  أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی الوفاة: 571 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - 1995 ، تحقیق : محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری

تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ، ج 3 ص 568 ، اسم المؤلف:  شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی الوفاة: 748هـ ، دار النشر : دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407هـ - 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. عمر عبد السلام تدمرى

 

شاید بخاطر همین رفتارهای موزون عمر بن خطاب بوده است که عثمان از او با عنوان " لقمان حکیم " یاد می کند :

عن إسماعیل بن أبی خالد قال قیل لعثمان ألا تکون مثل عمر قال لا أستطیع أن أکون مثل لقمان الحکیم

اسماعیل بن ابی خالد می گوید : به عثمان گفته شد : آیا تو همانند عمر نیستی ؟ 

عثمان پاسخ داد : (نه ) من نمی توانم همانند لقمان حکیم باشم !

الورع ، ص 127 رقم 231 ،اسم المؤلف:  أبو بکر عبد الله بن محمد بن عبید ابن أبی الدنیا القرشی البغدادی الوفاة: 281هـ ، دار النشر : الدار السلفیة - الکویت - 1408 - 1988 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : أبی عبد الله محمد بن حمد الحمود

العقد الفرید ، ج 4 ص 256 (فضائل عمر بن الخطاب )  ،اسم المؤلف:  احمد بن محمدبن عبد ربه الأندلسی الوفاة: 328هـ ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت /لبنان - 1420هـ - 1999م ، الطبعة : الثالثة

آری ! این است نمونه ای از اخلاق مدعی دوم جانشینی و خلافت !

 

العبد الاحقر – مقداد العلوی

منبع : اسلام تکس دات آی آر

نظرات (۲)

اجرکم عندالله

سلام. ببخشید جدای از عمر و ابن عمر... مگر شیعیان هم با کنیزان بیچاره چنین رفتاری نداشتند؟؟
من برای شما چندتا حدیث میارم تا بدانید که شیعیان هم همینطور بودند...
َنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ حَبِیبِ بْنِ مُعَلًّى اَلْخَثْعَمِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِنِّی اِعْتَرَضْتُ جَوَارِیَ بِالْمَدِینَةِ فَأَمْذَیْتُ فَقَالَ «أَمَّا لِمَنْ یُرِیدُ اَلشِّرَاءَ فَلَیْسَ بِهِ بَأْسٌ وَ أَمَّا لِمَنْ لاَ یُرِیدُ أَنْ یَشْتَرِیَ فَإِنِّی أَکْرَهُهُ» .
ترجمه:
به امام صادق گفتم: من در مدینه چند کنیز را وارسى کردم تا یک تن را براى خریدارى انتخاب کنم، و در این اثنا تحریک شدم و جامۀ خود را خیس کردم. ابو عبد اللّه گفت: اگر کسى واقعا خریدار باشد، اشکالى ندارد. اما کسى که خریدار نباشد، وارسى کنیزان کراهت دارد.

تهذیب الأحکام(شیخ طوسی)-ج۷-ص۲۳۶

"یعنی خریدار، چنان کنیزان را وارسی کرده که به شهوت افتاده و جامه اش را خیس نمود. از آن عجیب تر اینکه امام وارسی کنیزان بدون قصد خریدنشان را هم مکروه میداند نه حرام! یعنی هر مردی می تواند کنیزان را بدین شکل شدید وارسی کند!"

یا مثلا: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلرَّجُلِ یَعْتَرِضُ اَلْأَمَةَ لِیَشْتَرِیَهَا قَالَ «لاَ بَأْسَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى مَحَاسِنِهَا وَ یَمَسَّهَا مَا لَمْ یَنْظُرْ إِلَى مَا لاَ یَنْبَغِی لَهُ اَلنَّظَرُ إِلَیْهِ» من لا یحضره الفقیه  ,  جلد۴  ,  صفحه۲۰
یعنی می توان کنیزان را دید و لمس کرد! با اینکه هنوز محرم آدم نیستند.

علامه مجلسی نیز تایید می کند که چنین عملی جایز است!
📄 کنیزى که خواهد بخرد جایز است نظر کند بدست و رو و مو و در سایر بدن بغیر عورت خلافست و احوط آنست که بدون تحلیل آقا نظر نکند
📓حق الیقین(علامه مجلسى)-ج۲-ص۵۸۱

یعنی به جز عورت! این واقعا شرم آور است.

مثلا شما ایراد میگیرید که چرا ابن عمر جلوی مردم پای کنیزان را برهنه می کرده است..
ولی غافل از اینکه:

"عَنِ اَلصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ : أَنَّ عَلِیّاً عَلَیْهِ اَلصَّلاَةُ وَ اَلسَّلاَمُ کَانَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَبْتَاعَ اَلْجَارِیَةَ یَکْشِفُ عَنْ سَاقَیْهَا فَیَنْظُرُ إِلَیْهَا ."
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام  ,  جلد۱۰۰  ,  صفحه۱۲۹ 

با آوردن این حدیث قصد توهین به امیرالمونین(ع) نداشتم و اصلا چنین جسارتی را روا نمی دانم ولی در حدیث آمده که حضرت علی(ع) نیز گویا چنین بوده.
پس گویا چنین احکام شرم آوری در بین شیعیان هم بوده متاسفانه. :(

 د حالا "جـــــــــــــواب" بدید ببینم؟ 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی